قد کشیده ام
به بلندای آرزوهایم
از همان روز
که تنهایی هایمان را
در چمدان مردانه ات
پنهان کردیم و
قول شانه هایمان را
به خستگی هامان دادیم؛
تو رفته ای
این بار
دست خالی
بی آن چمدان سی ساله ات
که بگویی دیگر
مسافر نیستی
و من
مانده ام
چشم انتظار
با حلال ماهی بر صورت
که بگویم
اکنون
تنها تو آسمانم هستی
همین.
به بلندای آرزوهایم
از همان روز
که تنهایی هایمان را
در چمدان مردانه ات
پنهان کردیم و
قول شانه هایمان را
به خستگی هامان دادیم؛
تو رفته ای
این بار
دست خالی
بی آن چمدان سی ساله ات
که بگویی دیگر
مسافر نیستی
و من
مانده ام
چشم انتظار
با حلال ماهی بر صورت
که بگویم
اکنون
تنها تو آسمانم هستی
همین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر