۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

ناگفته های یک انسان سالم


هنگام فارغ التحصیلی
جلدم را نیز 
تحویل دادم
حال این که می بینید
خود خود بی خود من است
با عرض پوزش از تمام کسانی که عاشق
چشمان خمارم بودند
به عرض می رسانم 
که چشم های اینجانب چپ اند
لبانم ورقلمبیده
گونه هایم تخت
موهایم انگشت شمار
و دماغم هم که
 بماند،
مغزم را معمولا جهت انجام مراسم و مناسک هوا خوری
بیست ساعت در شبانه روز در هنگام بیداری
البت که به توصیه ی اکید دکتران
بیرون از کاسه سر
نگهداری میکنم
دستانم چپندر قیچی جهت  
انجام کلیه مراسم عقد و عروسی
با سرویس در محل
تضمینی
موجود می باشد
اگر در پزشکی قانونی به سراغم آمدید 
مرا از زگیل بزرگ پاشنه پای راستم
که خدا همگان را بدان هدایت فرماید
بگو امین
شناسایی بفرمایید
آخر تعریف از خود نباشد
من همان آشیل 
فرزند خوانده سوفوکل فقید می باشم
که از وقتی تیر بر پاشنه ام خوابید
مردم (moradam)
قوت غالبم پرندگان مرده ی خوش آواز می باشد
که در این میان
کلاغ را به خاطر یک رنگی
بیشتر دوست تر می دارم
که همانا اگر گول روباه را نخورده بود
امروز هم هیچ فرقی با دیروز نداشت
القصه آنکه عنکبوتی دارم
که هر شب در کنج دیوار دلم
از بس که تمیز است
به جان همه اشیاء بی جان
تار برایم می نوازد
تا بلکم گیسوان انبوه پاهایم
در طنین سازش
به رقص آیند
خلاصه آنکه
در صورت اطلاع از نامبرده
با خانواده ی داغدارش
تماس گرفته
به رسم یادبود چند فوت نموده
و خانواده ای را
از نگرانی خارج سازید

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دیوونه ! :))

باروونی گفت...

نه به شعر های عاشقانتون نه به این شعر
به هرحال لذتبخش بود
موفق باشی :)