تاب،
تابم بده
می خواهم دستانم
به سقفِ آسمان برسد
خواهش می کنم
یک هُلِ دیگر کافیست
تا تنهاییِ ماه را تسکین دهم
باید دستم را به شانه اش برسانم
گرم فشارش دهم
و آرام بگویم:
"خیالت نباشد"؛
این یک بار را
مردانگی کن
محکم تابم بده
قول، بعدش
نوبت،عوض!
تابم بده
می خواهم دستانم
به سقفِ آسمان برسد
خواهش می کنم
یک هُلِ دیگر کافیست
تا تنهاییِ ماه را تسکین دهم
باید دستم را به شانه اش برسانم
گرم فشارش دهم
و آرام بگویم:
"خیالت نباشد"؛
این یک بار را
مردانگی کن
محکم تابم بده
قول، بعدش
نوبت،عوض!
۱ نظر:
تاب بازی می کنم در.. خاطرات ِ بی تاب!
ارسال یک نظر