۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

ثکوت

گفتی:
 چاره ای نیست
تا دیکته ام خوب نشود
از آمدن خبری نیست؛
من هم گفتم:
 قبول!
اما نمی دانم چرا
هرچقدر هم که می نویسم "صبر"
باز،
همه ی "صاد" هایم می شوند
 "سین" ِ بی دندانه و
"ت" ِ دل تنگی هایم "طا"ی دسته دار
و گیر میکنند در گلویم
مثل یک بغض
و هی فشار می دهند
سینه ام را همه ی نقطه های
"ث" که نشسته اند جای
 "سین " ِ"سکوت" ِ تو؛
قول داده ام ، قبول!
این بار هم عیب از
سواد نم زده ی من در زیر
این روزهای بارانی،
بی تو، بود.

هیچ نظری موجود نیست: