۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

انگار نه انگار

باشد قبول
هیچ اتفاقی نیافتاده
از هیچ جا،
برای هیچ کس
هیچ گاه،
حتی ما!

اصلا انگار که نه انگار
روزی، وقتی
جایی
دستی در دستی جا مانده
و پایی
به راهی رفته؛

اصلا آیا من شما را می شناسم؟
بگمانم،
هرگز!
شما هم که بعید می دانم
مرا جایی حوالی این زمستان
دیده باشید
پس،
جای نگرانی نیست؛

به همه می گویم:
اتفاق خودش
دستش را رها کرد،

افتاد!

۲ نظر:

زهرا گفت...

پاراگراف آخر عاليههههههههه!:)

علی گفت...

هم نظر با زهرا. عالی.