۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

پنجره

کجایی گلم؟
همین را می خواستی،که من را شاعر کنی
و بعد بروی؟
می دانم، هر کجا که باشی بهمن ماه بر می گردی
می آیی تا یک سال بزرگتر شوی
اما من از همین لحظه سردم است،
نکند پنجره را باز گذاشته ای تا سرما بی آید
هوا سرد شود،
من یاد زمستان بی افتم،
یاد بهمن
یاد تو که نیستی!
خدا کند امسال تمام زمستان
برف ببارد
یادت باشد قدم هایت را محکم برداری؛
می خواهم رد پایت را قاب کنم.
اگر پنجره را باز بگذارم،
اگر سرما بیاید
فکر می کنی تا اردیبهشت دوام بیاورد؟
...
نگفتی، کجایی گلم؟


هیچ نظری موجود نیست: